نوع مقاله : علمی-ترویجی
نویسنده
دانشیار، پژوهشکده تاریخ پزوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
چکیده
شکست تخصصگرائی افراطی و ظهور خلاءهای بزرگ در مرز دانشهای همجوار، مطالعات بینرشتهای را گریزناپذیر ساخته است. تاریخ در زمرۀ آن دسته از رشتههای دانشگاهی است که از ظرفیتهای بالای میانرشتهای با سایر رشتههای علوم انسانی برخوردار است. از همینرو، میتوان پیوند عمیقی میان رشتۀ تاریخ با علم اقتصاد از نظر موضوعی، معرفتی و روشی برقرار کرد. تا چند دهه پس از تأسیس رشته تاریخ هیچ درسی با رویکرد علم اقتصاد به درون برنامههای آموزشی رشتۀ تاریخ راه نیافت. بنابراین، مساله این است که تعاملات دانش تاریخ با علم اقتصاد در برنامۀ آموزشی دورۀ کارشناسی رشتۀ تاریخ از ابتدا تا کنون چگونه نگریسته شده و این تعامل در گذر زمان چگونه تحول یافته و چه عواملی در شکل دادن به آن مؤثر بوده است؟ نگارنده با روش توصیفی- تبیینی میکوشد نسبت دانش تاریخ و علم اقتصاد را از حیث کاربست مفاهیم و مباحث خاص علم اقتصاد در سرفصلهای برنامۀ آموزشی رشتۀ تاریخ مورد ارزیابی قرار دهد و با سنجش و تحلیل بسامد این مفاهیم، جنبهای از این تعامل را نشان دهد. نتیجۀ این تحقیق گویای آن است که جایگاه علم اقتصاد در روند برنامهریزی آموزشی رشتهی تاریخ به ویژه پس از استقلالش از جغرافیا تا امروز در پی هر بازنگری همواره روندی رو به رشد یافته است. هرچند در فضای پس از انقلاب و متأثر از آموزههای انقلاب فرهنگی این پیوند کاهش یافت اما در آخرین بازنگری که در سال 1375 صورت گرفت حجم درسهای همپیوند با دانش اقتصاد و کاربرد واژگان و مفاهیم آن افزایش چشمگیری یافت.
کلیدواژهها