ORIGINAL_ARTICLE
ماهیت روابط اقتصادی آلمان و ایران
از 1277 تا 1318/ 1898 تا 1940
این مقاله روابط اقتصادی ایران و آلمان را از منظری نوین بررسی میکند. مقالة حاضر، تلاش میکند با اتکا به نظریهای در اقتصاد سیاسی که برجستهترین نمایندة آن پل سوئیزی است، ماهیت روابط اقتصادی آلمان را با ایران به بحث گذارد. این نظریه عبارت است از نظریة تجدید تقسیم مناطق نفوذ قدرتهای سرمایهداری در کشورهای همجوار که نهایتاً به جنگ منجر میشود. بنابراین، فرضیة اصلی مقالة حاضر این است که آلمان از دورة بیسمارک به بعد، به قدرتی اقتصادی در عرصة جهانی مبدل شده بود. این قدرت در شرایطی که کشورهای استعماری، اغلب نقاط جهان را در دستان خود گرفته بودند، تلاش میکرد بازاری مناسب برای کالاهای خود بیابد و به منبعی قابل اعتماد از مواد خام دست پیدا کند. یکی از این کشورها ایران بود. آلمان از دورة بیسمارک به بعد، تلاش کرد جاپایی در ایران باز کند؛ این تلاش با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو بود و تا تحولات شهریور بیست، تداوم یافت. در ادامة این رقابتها، دو جنگ بزرگ جهانی هم شکل گرفت که ماهیت آن به بازتعریف نقش قدرتهای بزرگ اقتصادی در مناطق گوناگون جهان مربوط میشود.
https://economichistory.ihcs.ac.ir/article_773_31c44eb99f469dab80c09a5685679c0c.pdf
2013-09-21
1
17
روابط اقتصادی ایران و آلمان
بانکهای آلمانی
نظریة تجدید تقسیم مناطق نفوذ
بازار مواد خام
رقابت قدرتهای بزرگ
حسین
آبادیان
hoabadian@yahoo.com
1
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوینhoabadian
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی و تحلیل روند شکلگیری نخستشهری
در سطح استان خوزستان طی سالهای 1335-1390
بر اساس اطلاعات بهدستآمده از نتایج سرشماریهای اخیر در استان خوزستان، شهر اهواز نسبت به دیگر شهرهای این استان برتری و حاکمیت مطلقی را داراست. هدف کلی این پژوهش ارزیابی وضعیت نخستشهری در کانونهای شهری استان خوزستان در طی سالهای 1335 تا 1390 است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از لحاظ روش مطالعة توصیفی ـ تحلیلی است. برای جمعآوری اطلاعات، ضمن مطالعۀ آثار کتابخانهای و استفاده از آمارنامهها (سالنامۀ آماری و سرشماری نفوس و مسکن در همۀ دورههای سرشماری)، از بانکهای اطلاعاتی واقع در استانداری نیز استفاده شده است. در ادامه، با بررسی اطلاعات و همچنین تجزیه و تحلیل آنها با استفاده از نرمافزار Excel، در تبیین مناسب دادهها تلاش شده است. برای پیبردن به وضعیت نخستشهری در استان خوزستان، از مدلهای مرتبه- اندازه و مدلهای رایج نخستشهری شامل شاخصهای نخستشهر، دو شهر، کینزبرگ، موما و الوصابی و مهتا استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشانمیدهد توزیع فضایی جمعیت در سطح شبکۀ شهری استان خوزستان در طی این سالها به سمت تمرکز بیشتر در شهر اهواز و کاهش جمعیت در دیگر شهرهای متوسط و کوچک استان در حرکت بوده است. سرانجام، با توجه به ارزیابیهای صورتگرفته از وضعیت نخستشهری در استان خوزستان، برای بهبود وضعیت، نسبت به ارائۀ راهکارهای مناسب تلاش شده است.
https://economichistory.ihcs.ac.ir/article_774_19472c25332c00abccbb4a5c1d327f6a.pdf
2013-09-21
19
50
شبکۀ شهری
نخستشهری
توزیع فضایی جمعیت
استان خوزستان
جنگ
سعید
امانپور
amanpour@scu.ac.ir
1
استادیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
رضا
احمدی
reza.ahmadi1987@yahoo.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز
LEAD_AUTHOR
سجاد
منفرد
sajadmonfared@yahoo.com
3
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
ذبیح الله
ترابی
torabi.zabih@gmail.com
4
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
درآمدی بر صنعت بافندگی یزد در عصر صفوی
با تأسیس سلسلة صفوی، اتحاد سیاسی کشور و رونق تجارت و امنیت جادهها، بازرگانی و تا حدی صنایع پیشهوری بهویژه در ربع اوایل قرن یازدهم گسترش یافت. همگام با حمایت سلاطین از منسوجات پارچهای، این صنعت بهتدریج به اوج اعتلای خود در تاریخ ایران نایل گردید. در این میان، یزد که قدمتش در بافت انواع پارچههای مرغوب، به روزگاران اولیة اسلامی میرسید و از دورۀ ایلخانان به بعد، نام آن در کنار چند مرکز مهم پارچهبافی ایران شهرت یافته بود، به چنان جایگاهی رسید که مأموری با عنوان کِرکِیراق، مسئول تهیة پارچههای مورد نیاز دربار از این شهر شد. حمایت حکومت مرکزی از کارگاههای نساجی موجب رونق اشتغال در صنعت نساجی شد و طراح برجستهای همچون غیاثالدین یزدی که در تاریخ نساجی ایران بدیل نداشت، ظهور یافت که با عزیمت به اصفهان و ریاست بر کارگاههای سلطنتی بهعنوان برجستهترین طراح پارچه در تاریخ نساجی ایران شهرت یافت. در عصر صفوی دو ابتکار فنی در طراحی و بافت پارچۀ چندتایی و مخمل رخ داد که وی پرچمدار و برجستهترین استاد هر دوی آنها بود.
https://economichistory.ihcs.ac.ir/article_775_7b4609411a69b2a6d1428a516e993185.pdf
2013-09-21
51
65
تاریخ نساجی
نساجی یزد
غیاثالدین یزدی
کِرکِیراقی
زریبافی
علیاکبر
تشکری بافقی
atashakory@yahoo.com
1
استادیار گروه تاریخ دانشگاه یزد
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
جایگاه اجتماعی طریقت قادریه از پیدایش تا پایان دورۀ صفوی
سلسلۀ صوفیانۀ قادری بعد از تأسیس در نیمۀ دوم قرن ششم هجری، از معروفترین طرایق صوفیانه شد و فضای اجتماعیِ بخش قابلتوجهی از جامعه را تحتتأثیر آموزههای اجتماعی ـ فرهنگی خود قرار داد. روند رو به گسترش این طریقت در ابعاد اجتماعی، تا قرن نهم هجری در ایران و حتی کشورهایی چون هند ادامه یافت؛ اما، با ترویج مذهب تشیع در ایران روند محوشدن این طریقت از ساختار اجتماعی و فرهنگی رقم خورد.
در مقالة حاضر ابعاد نفوذ اجتماعی این سلسلۀ صوفیانه بر جامعه بررسی میشود و همچنین به این مسئله پرداخته میشود که چرا و تحت چه شرایطی از قرن نهم هجری تا عصر صفوی، این سلسلۀ صوفیانه جایگاه اجتماعی خود را در جامعۀ ایران ازدستداد؟ در این مقاله با روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر منابع اصلی و طریقتی، به بررسی موضوع پرداخته و تلاش شده است یافتههای نوین ارائه دهد.
بر اساس یافتههای تحقیق، این سلسله در طول حیات خویش سه دورۀ متمایز از یکدیگر را تا پایان عصر صفوی، به منظور حفظ نفوذ اجتماعی خویش در جامعه از سرگذراند. در دورۀ نخست (از بدو شکلگیری تا پیش از تهاجم مغول) ، سلسلۀ قادریه با تأکید بیشتر بر جنبۀ فقاهتی، توانست در جامعه، به ویژه نزد اصناف، جایگاه ویژهای بهدستآورد. در دورۀ دوم پس از تهاجم مغول، سلسلۀ قادریه تغییراتی در مشی طریقتی، با تأکید بیشتر بر جنبۀ صوفیانه ایجاد کرد، دورۀ سوم (از قرن نهم هجری به بعد) که همزمان با مطرحشدن تشیع و فرقههای منجیگرا بود، قادریه رفتهرفته پایگاه اجتماعی خود را ازدستداد و با اعمال سیاستهای ضد تسنن و تصوف صفوی کاملاً محو شد.
https://economichistory.ihcs.ac.ir/article_776_c3b78d112fbba70b580751b14de1877b.pdf
2013-09-21
67
88
اصناف
تصوف
هند
فقیهان
تشیع
حمید
حاجیانپور
hhajianpour@yahoo.com
1
استادیار گروه تاریخ دانشگاه شیراز
LEAD_AUTHOR
هادی
پیروزان
h.pirouzan1445@yahoo.com
2
دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه شیراز
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
همسانیهای نظری و عملی دو روحانی عصر مشروطه:
شیخ ابراهیم زنجانی و میرزا یحیی دولتآبادی
ارزیابی تطبیقی یکی از روشهای مهم در پژوهشهای تاریخی است که در پرتو آن ابعاد گوناگونی از پدیدهای تاریخی آشکار میگردد و امکان شناخت بهتر فراهم میآید. بر همین اساس، مقالۀ حاضر میکوشد پارهای از همسانیهای نظری و عملی دو شخصیت روحانی عهد مشروطه یعنی شیخ ابراهیم زنجانی و یحیی دولتآبادی را با روش تطبیقی مورد بررسی قرار دهد. بنابراین، شناخت این همسانیها مسئلۀ اصلی این مقاله است.
دقت در متن اندیشه و عملِ این دو روحانی نشاندهندۀ وجود انبوهی از همسانیهاست که با مقایسۀ آنها میتوان هم جنبههای ناشناختهتر اندیشه و عمل آنها را برجسته ساخت و هم روند تحول فکری آنها را به سوی اندیشههای متفاوت تبیین نمود. آن دو روحانی در یک دورۀ زمانی متولد شدند، اما با وجود پایگاه طبقاتی متفاوتشان، تحصیلات دینی مشابهی کردند؛ هر دو به محافل روشفکری راه یافتند؛ هر دو به صف مشروطهخواهان پیوستند؛ دغدغههای یکسانی پیدا کردند؛ به فعالیتهای مشابهی دست یازیدند؛ آثار مشابهی نوشتند؛ هر دو در سلک روحانیان نواندیش و مدافع تعلیم و تربیت نوین درآمدند و به نقد وجوهی از رویههای رایج پرداختند. این مسائل بیانگر تأثیر فضا و شرایط آن عصر بر شکلگیری و تکوین شخصیت فکری و سیاسی آنان است.
https://economichistory.ihcs.ac.ir/article_777_12ad1b7aa6d0373a1621874dadc91121.pdf
2013-09-21
89
110
شیخ ابراهیم زنجانی
یحیی دولتآبادی
مشروطیت
روحانیت
تعلیم و تربیت نوین
نوگرایی دینی
علیرضا
ملائی توانی
1
cدانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تأثیر پایگاه اجتماعی ـ سیاسی امرای نظامی سلجوقی
در گرایشهای سیاسی امرا
سلجوقیان که نظام قبیلهای داشتند و از رسوم و سنتهای قبیلهای پیروی میکردند، در آغاز در امور نظامی نیز ساخت قبیلهای داشتند. سلاجقه در جایگاه جدید خود در مقام حاکمان قلمروی وسیع مجبور به استفاده از عناصر و امرای نظامی از دیگر قومها بودند که این امر به اختلاط قومی در داخل سپاه ثابتی منجر میشد که بنا به نیازها و ضرورتها تشکیل داده بودند. روند سازماندهی عناصر نظامی در بافت سپاه سلجوقیان و به دنبال آن جایگیری این عناصر در ساختارهای سیاسی و اداری، به حضور آنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی جدید منتهی میشد و پایگاه سیاسی و اجتماعی را برای امرا در پی داشت. جاییابی در این ساختارها و عرصهها موجب جهتیابیها و جهتگیریهایی به منظور کسب حداکثر منافع میشد. نوشتار حاضر درصدد بررسی تأثیر پایگاه اجتماعی و سیاسی کسبشده در حکومت سلجوقی از سوی امرای نظامی در گرایش مرکزگرایی یا مرکزگریزی آنهاست. به همین منظور ابتدا به شناسایی پایگاه امرای نظامی پرداخته شده است که جاییابی امرای نظامی با پایگاههای قومی مختلف چون ترکمن، ترک، عرب، و ایرانی را در گروهبندیهای موجود از امرای نظامی در ساختار حکومت شامل امرای اقطاعدار، امرای درباری، و امرای سرگردان نشان میدهد. قرارگرفتن در این گروهبندیها پایگاهی سیاسی برای این عناصر قدرت درپی داشت که خود پایگاه اجتماعی را موجب میشد. قرارگرفتن امرای نظامی در این چهارچوبها گرایشهایی را همچون مرکزگرایی و مرکزگریزی درپی داشت که در روند سیاسی و اجتماعی جامعه نیز مؤثر بود. با قدرتگیری امرای نظامی در این چهارچوبها و شکلگیری ارتباطهای اجتماعی با جامعۀ تحت تسلطشان، حوزههای مستقل قدرت شکل میگرفت که حکومت سلجوقی را دچار ضعف و زمینۀ ازهم پاشیدگی سلجوقیان را فراهم میکرد.
https://economichistory.ihcs.ac.ir/article_778_7efd15640e0572e1f34fdd5756877617.pdf
2013-09-21
111
136
امرای نظامی
سلجوقیان
نظامیگری
اقطاعداری
شهرام
یوسفیفر
shyousefifar@yahoo.com
1
استاد، پژوهشکدۀ تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
AUTHOR
بهزاد
اصغری
asghari63@gmail.com
2
دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی
LEAD_AUTHOR